فاجعه سقیفه و در پى آن، غصب ظالمانه فدک سنگ بناى تمام ظلم ها و ستمگرى ها در طول تاریخ اسلام گردید; اما آیا فاجعه اى چنان هایل، تنها محصول سیاست بازى و غوغاسالارى پیشوایان سقیفه بود؟!
چرا از دلاورمردان صحنه شجاعت و شهامت جز سایه اى از ننگ و ضلالت خبرى نبود؟! آن بیعت کنندگان بى شمار با على مرتضى علیه السلام در روز غدیر خم به کدامین لانه خزیده بودند؟!
آن آگاهان از بى کرانْ فضایلِ فاطمه زهرا علیهاالسلام چگونه رضایت دادند تا در حق او جسارت شود و قطعى ترین حق او غصب گردد؟!
چگونه مى شود که پیشاپیش چشم دلاوران و غیرتمندان مهاجر و انصار روشن ترین و قطعى ترین حقوق به تاراج رود و نواى حتى یک اعتراض از جمع آنان برنخیزد؟!
چگونه مى شود ملکى را که پیامبر به دخترش بخشیده و به اعلان همگان رسانده است، پیش چشمان تمام مسلمانان غارت نمایند و جز نواى سکوتى مرگبار از آنان به گوش نرسد؟!
ریشه هاى این فاجعه عظیم چه بود؟!
سربرآورى نفاق ها و کینه هاى خفته
خطبه حماسى فاطمه علیهاالسلام پس از حمد و ثناى الهى، اشاره به حکمت برخى از دستورات خدایى، گذرى بر تاریخ ذلت بار جاهلى و نگاهى به سیر عزت یابى عرب از رهگذر رسالت نبوى و رشادت هاى على علیه السلام، با تحلیل ریشه هاى فتنه سقیفه دنبال مى شود:
«آن هنگام که خداى تعالى همسایگى پیامبران را براى رسول خویش برگزید دورویى ها آشکار و کالاى دین کهنه و بى خریدار گشت. خشم فروخورده گمراهان زبانه کشید و کمترین گمنامان به سالارى رسید.
پیشواى اهل باطل آواز درداد و یکه تاز میدان شما گردید. شیطان از کمین گاه خویش سر برآورد و شما را به خود دعوت کرد و دید که چه زود اجابتش نمودید و در دام فریبش خزیدید. چون شما را به حق کشى فراخواند، لبیک شما را دریافت و چون شما را در مقابل حق به خشم و غضب در آورد، شما را غضبناک یافت». (1)
چه کسى جز زهرا علیها السلام مى توانست فریاد برآورد که هر چند بهانه ها و شعارهایتان مردم فریب و زیبا; اما حقیقت کارتان زشت و نازیباست؟! هر چند خود را خاموش کنندگان فتنه مى خوانید; اما فتنه افروزان حقیقى شمایید. هر چند خود را قرآن گرا مى دانید; اما در عمل، به دامن شیطان گریزانید. شعارهایتان جملگى دروغ و نیرنگ و کارهایتان برافروزاننده فتنه و ننگ
حضرت زهرا علیها السلام ریشه اى ترین عامل شعله ورى فتنه را نفاق هاى در نهان خفته معرفى مى کند.
قساوتمندان به ظاهر مسلمان شده، عقب ماندگان به ظاهر رشدیافته، گمراهان به ظاهر هدایت شده، آتش تعصب ها و کینه هاى قومى ـ قبیله اى را در نهاد خویشتن فرو ننشانده اند، به تهذیب و تزکیت نفوس خویش نپرداخته اند، سطح معرفت هاى خود را ترقى نداده اند ولیکن داعیه دین و ایمان را پوششى براى ظلمت و قساوت درونى شان قرار داده، همواره مترصد فرصتى گشته اند تا از پشت بر اسلام خنجز بزنند.
چه کسى باور مى کرد که پیشتازان جنگ و جهاد، سوداگران جان و انفاق کنندگان مال، در نهان دلهایشان دورویى بپرورانند؟! چه کسى باور مى کرد که پیشتازان بیعت با امام على علیه السلام در روز غدیر از او کینه ها و نفرت ها به دل داشته باشند؟! در آن زمان چه کسى جرأت مى کرد داعیه داران جانبازى در راه خدا را منافق خطاب نماید؟! چه کسى شهامت آن را داشت که فداسازان جان و مال در راه خدا را فریب خوردگان شیطان بخواند؟! چه کسى مى توانست پرده هاى دروغین دین و ایمان را فرو افکند و باطن ظلمت و ضلالت را برملا نماید؟!
چه کسى مى توانست جز زهراى اطهر؟! چه کسى جز زهرا علیهاالسلام مى توانست فریاد برآورد که هر چند بهانه ها و شعارهایتان مردم فریب و زیبا; اما حقیقت کارتان زشت و نازیباست؟! هر چند خود را خاموش کنندگان فتنه مى خوانید; اما فتنه افروزان حقیقى شمایید. هر چند خود را قرآن گرا مى دانید; اما در عمل، به دامن شیطان گریزانید. شعارهایتان جملگى دروغ و نیرنگ و کارهایتان برافروزاننده فتنه و ننگ:
«هنوز از عهد و قرار چیزى نگذشته و سوز سینه ما خاموش نگشته بود; زخم دل ما التیام نگرفته و پیامبر هنوز دفن نگردیده بود که آنچه نبایست کردید و آنچه ازآنتان نبود، بردید و بدعتى بزرگ پدید آوردید. بهانه آوردیدکه از فتنه مى ترسیم; اما بدانید که خود را به قعر آتش فتنه افکندید; چرا که آتش دوزخ، کافران را از هر سو فرا مى گیرد.
شما کجا و فتنه خواباندن کجا؟! دروغ مى گویید و راهى جز راه حق مى پویید! وگرنه این کتاب خداست در میان شما! نشانه هایش به کم و کاست هویدا و امر و نهى آن روشن و آشکاراست! شما به چنین کتابى پشت نموده اید. واى بر شما! آیا مى خواهید از آن رو گردانید یا به غیر آنچه در آن است، حکم نمایید؟! کسى که جز تسلیم محض در مقابل خداوند، آیینى پذیرد، روى رضاى پروردگار نبیند و در آخرت با زیانکاران نشیند ».(2)
سطحى نگرى ها و بى غیرتى هاى غافلانه
همه مصیبت ها و انحطاط ها در اسلام از سهل گیرى، سطحى نگرى، ساده لوحى و خوش باورى مردمان در همان اجتماع مسجد پیامبر شروع شد. فاطمه علیهاالسلام با خطبه حماسى و آتشین خویش، انصار و یاوران پیامبر را به قیام و خیزش علیه پیشوایان نفاق و ضلالت فرا مى خواند; در حالى که آنان در سایه امن بى غیرتى و سهل انگارى، در سکوتى مرگبار خفته بودند:
امان از راحت طلبى! و امان از سهل انگارى! که به فرموده حضرت زهرا علیها السلام تمام فسادها، انحراف ها و فتنه ها از آن سرچشمه گرفته است. امان از بى مسؤولیتى که نتیجه تن پرورى و سطحى نگرى است. امان از بى غیرتى که انسان را در مقابل غصب آشکاراترین حقوق نیز به ننگ سکوت و عافیت طلبى فرا مى خواند
«واى بر شما! اى پسران قیلَه! (3) از شما چه دور است که پیش چشمانتان میراث پدرم را ظالمانه ببرند و حرمتم را ننگرند و شما همچون بیهوشان فریاد نصرت طلبى مرا نشنیده گذارید!! دادخواهى من به شما مى رسد، در حالى که اجتماعتان منسجم است، ساز و برگ فراوان دارید و اثاث و خانه هاى آبادان; اما فریاد مرا نشنیده مى گیرید و به یارى ام نمى شتابید... ، به خدا سوگند شما را مى بینم که به تن آسایى و راحت طلبى خو کرده اید. آن را که سزاوار منصب رهبرى امور است، از جایگاهش دور نموده اید. از دین برگشته اید و از جهاد در راه خدا خسته گشته اید. آگاه باشید که اگر تمام اهل زمین نیز کافر گردند خداوند از همه آنها بى نیاز است». (4)
اما هزاران دریغ که از هُرم گدازنده کلام فاطمه، فولاد سخت هیچ دلى تأثیر نپذیرفت و از زلزله عرش لرزان سخنِ او، سنگ قبر هیچ دلى نلرزید و از جا کنده نشد. هم از جا تکانشان نمى داد؟!
مگر بى غیرتى، بى مسؤولیتى و آسایش جویى با انسان چه مى کند که مى تواند پاره تن رسول خدا را در چنگال کفتاران، گرفتار بیند و به قیام برنخیزد؟!
امان از راحت طلبى! و امان از سهل انگارى! که به فرموده حضرت زهرا علیهاالسلام تمام فسادها، انحراف ها و فتنه ها از آن سرچشمه گرفته است. امان از بى مسؤولیتى که نتیجه تن پرورى و سطحى نگرى است. امان از بى غیرتى که انسان را در مقابل غصب آشکاراترین حقوق نیز به ننگ سکوت و عافیت طلبى فرا مى خواند; حتى اگر این حق، حق امامت براى على مرتضى علیه السلام و یا حق مالکیت فدک براى فاطمه زهرا علیها السلام باشد. این همه از آن نشأت مى گرفت که شناخت و آگاهى کافى وجود نداشت. غرض ورزان و مریض دلان، عرصه ترکتازى یافته بودند و توده مردم هم که غرض و مرضى نداشتند، ساده لوحى و ظاهربینى چشم عقلشان را کور ساخته بود و ساده انگارى و سطحى نگرى، به خواب خوش بى غیرتى و غفلت فروشان برده بود.
کجا یک تن تواند غصب کردن حق مولا را سکوت خلق و همراهى دشمن کشت زهرا را
صحیفه تاریخ این چنین در پیش روى ما گشوده شده و کلمات آگاهى بخش فاطمه علیها السلام این چنین در گوش جان ها طنین انداز گشته است. و این ثمره، به بهاى اندکْ محقق نشده است. بهاى این روشنگرى ها، درهم شکسته شدن سینه و پهلوى زهراى اطهر علیها السلام، سیلى خوردن و نیلى شدن آن چهره مطهر و 25 سال مظلومیت و سکوت کشنده حیدر علیه السلام است. فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِى الْأَبْصَرِ(حشر/2) پس پند و عبرت بگیرید اى صاحبان اندیشه!
پی نوشت:
1) فَلَمَّا اخْتارَاللّهُ لِنَبیِّهِ دارَ اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوى اَصْفِیائِهِ ظَهَرَ فیکُمْ حَسیکَةُ النِّفاقِ وَ سَمَلَ جَلْبابُ الدِّینِ وَ نَطَقَ کاظِمُ الْغاوِینَ وَ نَبَغَ خامِلُ الْاَقَلِّینَ وَ هَدَرَ فَنِیقُ الْمُبْطِلِینَ فَخَطَرَ فى عَرَصاتِکُمْ وَ اَطْلَعَ الشَّیْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغرِزِه هاتِفاً بِکُمْ فَاَلْفاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِبینَ وَ لِلِغِرَّةِ فیهِ مُلاحِظِینَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَکُمْ فَوَجَدَکُمْ خِفافاً وَاَحْمَشَکُمْ فَأَلْفاکُمْ غِضاباً؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 16، ص 233؛ دلائل الامامة، ص 39.
2) فَوسَمْتُمْ غَیْرَ اِبِلِکُمْ وَ أَوْرَدْتُمْ غَیْرَ مَشْرَبِکُمْ. هذا! وَ الْعَهْدُ قَریبٌ وَ الْکَلْمُ رَجیبٌ والْجَرْحُ لَمّا یَنْدَمِلْ وَ الرَّسوُلُ لَمّا یُقْبَرْ إِعْتِذاراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الفِتْنَةِ «اَلَا فِى الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِریِنَ(توبه/ 49) فَهَیْهاتَ مِنْکُمْ؟ وَ کَیْفَ بِکُمْ؟ وَ اَنّى تُؤْفَکُونَ؟ وَ کِتابُ اللّهِ بَیْنَ اَظْهُرِکُمْ، اُموُرُهُ ظاهِرَةٌ وَ اَحْکامُهُ زاهِدَةٌ وَ اَعْلامُهُ باهِرَةٌ وَ زَواجِرُهُ لائِحَةٌ وَ اَوامِرُهُ واضِحَةٌ، وَ قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ، اَرَغْبَةً عَنْهُ تُریدُونَ اَمْ بِغَیرِهِ تَحْکُمُون؟ بِئْسَ لِلظّالِمینَ بَدَلا «وَ مَن یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسلَامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآَخِرَةِ مِنَ الْخَاسِریِنَ.» (آل عمران/85)؛ الاحتجاج، ص 108؛ دلائل الإِمامة، ص 39.
3) منظور از «پسران قیله»، انصار مى باشند که از دو قبیله اوس و خزرج بودند و نَسبِ مشترکشان، به زنى به نام «قیله»، در چندین نسل قبل، منتهى مى شد.
4) اَیهاً بَنى قَیْلَةَ! أَ اُهْضَمُ تُراثَ أَبى؟ وَ اَنتُمْ بِمَرأىً مِنّى وَ مَسْمَع تَلْبَسُکُم الدَّعْوَةُ... ، أَلا وَ قَدْ أَرى اَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ اِلَى الْخَفْضِ وَ أَبَْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ اَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ القَبْض. وَرَکَنتُمْ اِلىَ الدَّعَةِ فَعُجْتُمْ عَنِ الدّینِ وَ مَجَجْتُمُ الّذى وَعَیْتُمْ وَدَسَعْتُمُ الَّذى سَوَّغْتُمْ. «فَاِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الاَرْضِ جَمیعاً فَاِنَّ اللَّه لَغَنِىٌ حَمِیدٌ» (ابراهیم/6)
بلاغات النساء، ص 30؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 16، صص 213- 236؛ مناقب، ج 2، ص 206، بحارالانوار، ج 43، ص 158؛ کشف الغمّة، ج 1، ص 491؛ الاحتجاج، ص 102؛ دلائل الامامة، ص 37.
منبع: استاد مصباح یزدی، کتاب «جامی از زلال کوثر»، صص 168-188.